بچگى :)

ساخت وبلاگ
تا الانى که اینجام یا لاقل تو این سنم هیچ وقت نخواستم برگردم به عقب هیچ وقت نمیخواستم برگردم به دوران کودکیم میخواستم فقط زمان بگذره تا بزرگ بشم به خیالم بزرگ شدن تا همین الان مساوى بود با ازادى و رها شدن از سختى ها از گریه کردنام اما الان با تمام وجودم میخوام برگردم به دوران کودکى اون وقع که هیچى از ادما و دنیاش نمیدونستم شاید بگین باز از این ادمایى که یه مشکل براش به وجود اومد از این حرفا میزنه اما الان وقتى این حرف رو میزنم که در اسوده ترین حالت ممکن به سر میبرم خیلى وقته دلم میخواد بدونه اینکه کسى بهم بگه بزرگ شدى و دخترى و چاقى برم یه دل سیر تاب بازى کنم برگردم به همون موقع که با تمام وجود پامو بدم جلو که اوج بگیرم رو تاب و پامو بدم عقب براى برگشت و اوج بیشتر برگردم به اون زمان که از سرسره ى حیاطمون وایسادنى میومدم پایین 

زود بزرگ شدم زود قد کشیدم زود خیلى زود زود اخلاقم پسرونه شد زود از بچگى دست کشیدم زود فهمیدم کجا زندگى میکنم 

خدا کمک کن 

دیشب متاسفانه متاسفانه اونقدر خسته بودم که وسطاى جوشن کبیر داشتم بیهوش میشدم و شدم و نتونستم درست بخونم خدا ببخشید 

Minipart 1...
ما را در سایت Minipart 1 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amechanical40 بازدید : 123 تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 ساعت: 8:28